شاعر آیینی: مولانا در قله شعر عرفانی قرار دارد
تاریخ انتشار: ۸ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۶۷۲۱۷
«عبدالمجید فرائی» روز سهشنبه، هشتم مهرماه و همزمان با روز مولانا در گفتوگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: هرچند در حوزه شعر عرفان شاعران نامداری همچون سنایی، حافظ و سعدی حضور دارند و آثار ارزشمندی از خود برای زبان و ادب پارسی به یادگار گذاشتهاند اما باید اشعار مولانا را با یک نگاه ویژه بررسی کرد زیرا این شاعر نگاهی نو به مقوله عرفان در شعر داشت و خود را در برابر خداوند هیچ میداند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: مولانا را باید یک شاعر تمام عیار عرفانی دانست که تلاش کرده است در سرودههای خود تنگنظری را کنار بگذارد و یک جهانبینی الهی را به خواننده نشان دهد که در آن جز خدا دیده نمیشود؛ همانطور که در شعر خود چنین سروده است «ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد/ تو که با منی همیشه چه جواب لن ترانی».
این شاعر برگزیده کشوری با بیان اینکه دیدگاههای عرفانی بسیار وسیع است و شاعران این عرصه از زمین بریده و آسمانها در نوردیدهاند و مکاشفات عوالم مختلف را در قالب شعر به نظم درآوردهاند، بیان کرد: شاعر عرفانی آنچه را که با گوش جان شنیده و چشم غیرمادی دیده، در قالب کلمات نغز به نظم در میآورد تا خواننده نیز با آگاهی از جهانبینی او، بتواند به هستی حیات پی ببرد.
فرائی تاکید کرد: برای شاعر، جهان آینهای است که کل هستی را در آن هویدا دیده و شور و شعف خود از کشف حقیقت هستی و ذات عالم وجود را در قالب شعر بیان میکند بنابراین میتوان گفت شاعر عرفانی و آیینی از جهانی بالاتر با خواننده سخن میگوید و درک انسان را بالا میبرد.
وی که تاکنون سه کتاب مجموعه آثار شعر خود را با عنوان «ما راست قامتیم»، «پر پرواز» و «سفیران برگزیده الهی» روانه بازار نشر کرده است، از تدوین چهارمین کتاب خود با عنوان «عاشقانهها و عارفانهها» خبر داد که در آن حدود ۵۰۰ شعر اعم از اشعار آیینی و عرفانی گردآوری شده و قرار است در ماههای آینده منتشر شود.
«عبدالمجید فرائی» شاعر آئینی کشور و شاعر برگزیده استان تهران که در سال ۱۳۲۲ متولد شده و تاکنون بالغ بر ۳۳ هزار بیت اشعار عرفانی، آئینی و حماسی در قالبهای غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی، ترجیع بند، ترکیب بند و شعر نو سروده است، به مناسبت روز مولانا، شعری در خصوص این شاعر ایرانی دارد که در پی میآید:
فراق و اشتیاق
پا نهادم، نردبان مثنوی
پرکشیدم، آسمان مثنوی
موج دیدم، اوج دیدم در عروج
سر پنهان، در نهان مثنوی
او ز رمز و راز سر الله گفت:
ساده، در شعر روان مثنوی
هر کلامش، چشمه جوشان عشق
در سفته در زبان مثنوی
گاه میگفت: از فراق و اشتیاق
گه، حدیث و داستان مثنوی
گاه نی میگفت: با ما، سر یار
از کران، تا بیکران مثنوی
دیده حقبین خود را باز کرد
شیخ پیر مهر با ن مثنوی
زانبیا و اولیا نیرو گرفت
تا بگوید: آر مان مثنوی
گاه، از موسی حدیثی میسرود
ای بنازم، بر شبان مثنوی
از محمد، نکتههای ناب داشت
رهنمون شد کاروان مثنوی
از علی گفتا: ز اخلاص علی
جان فدای پهلوان مثنوی
حکمت لقمان مکرر بازگفت
تا بیابی ارمغان مثنوی
گفت: از عیسی، از آن روح خدا
داستان راستان مثنوی
اللهالله ذکر یار آشناست
از دهان دوستان مثنوی
ارزش یک آه را کرد آشکار
گر شنیدی، از دهان مثنوی
کودک حلوا فروشش آیتی است
از برای آب و نان مثنوی
گاه طوطی بود، حکمت آشنا
ر هنمای بوستان مثنوی
جان نهادم در طبق، بی گفتوگو
تا شدم، از کودکان مثنوی
راه جستم در میان عارفان
میهمان در آستان مثنوی
هشتم از تن جان، تهی گشتم زخود
متصل گشتم، به جان مثنوی
شعر جوشید از سرای اندرون
گاهگاهی، از لسان مثنوی
تشنگی آمد سراغم، باعطش
خودکشیدم، سایبان مثنوی
لذتی حاصل شد از ابیات او
مست شد جان، از بیان مثنوی
گفت: از اس و اساس عاشقی
نیستی، در کهکشان مثنوی
نیستی که هستی از او پا گرفت
گفت: دائم، باغبان مثنوی
پس «فرائی» نیستی را برگزین
تا بقا یابی میان مثنوی
سروده «عبدالمجید فرائی»
برچسبها شهرستان ری مولانا اختصاصی ایرنا شعر ادبیاتمنبع: ایرنا
کلیدواژه: شهرستان ری مولانا اختصاصی ایرنا شعر ادبیات شهرستان ری مولانا اختصاصی ایرنا شعر ادبیات اخبار کنکور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۶۷۲۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشتهایم و بحث کردهایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیبهای حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیتها و چهرههای مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیتهای مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلتهای سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.
چالشی مهم در برابر فیلمهای تاریخی
ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلمهای تاریخی ما معمولاً به ملغمهای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل میشود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصهای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلمها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیتها و مکانهای خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلمها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته میشود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهرهمندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر میشود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگیشان، راههای نپیموده زیاد است اما حداقل میتوانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشتههای کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن میگویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن میگوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی میشناسد، جریانهای معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن میکند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبههای در آنها نیست.
یک شمس تبریزی مهربان
تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) میتوان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج میکند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک میدهد که همه چیز را در عشق و مهربانی میبینند، با مذهبیها در جنگند و جانشان را در این راه میدهند و نتیجه همه مبارزه هایشان میشود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل میکند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفتههایی که از او باقی مانده است و نوشتهها و گفتههای دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس میدانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیدهاند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمیداشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایتها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.
جلالالدین محمد تهرونی
برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصهای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصهای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش میکشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در میآورد که کارگردان و نویسنده دلشان میخواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق میکنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن میشود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد میزده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جاییهای تاریخی و انتقال دادن گذشتهای دور به امروز، باعث میشود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!
آرش شفاعی