Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-05-07@20:18:09 GMT

مانور بی‌سوادی «دورهمی»، بازهم تکرار شد

تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۴۸۳۸۲۵۷

مانور بی‌سوادی «دورهمی»، بازهم تکرار شد

البته خوانده شدن شعر جعلی یا اشتباهاتی در این زمینه، اتفاق تازه‌ای در «دورهمی» نیست؛ با این حال، اخیرا خوانش دوباره شعری جعلی که به مولانا منسوب شده در مسابقه «دورهمی» واکنش‌برانگیز شده است.

ماجرا از این قرار است که در یکی از برنامه‌های مسابقه «دورهمی» (که پخش آن از نوروز ۱۴۰۱ آغاز شده)، شرکت‌کننده مسابقه گفت که می‌خواهد شعری از مولانا بخواند و چنین خواند:

«هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر/ آرام‌تر از آهو بی‌باک‌ترم از شیرم
هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر/ رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر»

این خوانش او مورد تشویق مهران مدیری به عنوان مجری برنامه واقع شد و در حالی که از نیما شعبان‌نژاد، بازیگر خواست تا این شعر را معنا کند، گفت: «این‌قدر زیباست این شعر، یعنی همه زندگی رو می‌شه از رو این زندگی کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

»

سپس مدیری به معنا کردن این دو بیت پرداخت؛ کاری که با شوخی شعبان‌نژاد همراه شد که «مولانا به هر کسی یک چیزی می‌گوید، این اخلاقش را من نمی‌فهمم»؛ البته درباره شعری که اصلا از مولانا نیست!

این در حالی بود که مدیری همچنان توصیه کرد تا این دو بیت «از مولانا» خوانده شود، چون به عقیده او درک این شعر زندگی فرد را عوض می‌کند.

اسماعیل امینی، شاعر، مدرس دانشگاه و عضو کمپین مبارزه با نشر جعلیات در واکنش به این ماجرا نوشته است: «شعر جعلی و پرت و پلا بافتن مجری مدعی»

پیش‌تر، در سال ۱۳۹۹ نیز دکتر سیدمحمود انوشه، در قسمتی از برنامه تلویزیونی «دورهمی»، با خواندنِ همین بیت‌ها، آن‌ها را منتسب به مولانا معرفی کرد و گفت که بنای زندگی‌اش را تغییر داده و همچنین تا کنون به هر کسی که می‌توانسته توصیه کرده است.

در پی این ماجرا، کمپین مبارزه با نشر جعلیات که چند سالی است با همکاری فرزندان عده‌ای از نویسندگان و شاعران و نیز استادان دانشگاه در حوزه معرفی آثار ادبی جعلی فعالیت می‌کند، با یادآوری این‌که پیش‌تر این بیت‌های منسوب به مولانا را جعلی اعلام کرده است، در یادداشتی به انتقاد از این ماجرا پرداخت.

پیش از آن هم، «روزها فکر من این است و همه شب سخنم»، شعری که به همام تبریزی و مولانا منسوب است، توسط مهمان برنامه «دورهمی» خوانده و توسط مهران مدیری به حافظ نسبت داده شده بود.

همچنین بار دیگر در مسابقه «دورهمی»، بخشی از نثر مسجع سعدی در گلستان «منت خدای را عزوجل...» از سوی یکی از شرکت‌کنندگان به عنوان شعر خوانده شد و با واکنش یا تذکری نیز همراه نشد.

از دیگر بیت‌های جعلی‌ که به نام مولانا در فضای مجازی و حقیقی دست به دست می‌شوند می‌توان به «دل من در گرو یار بگو یار کجاست/ چشم من در پی دیدار بگو یار کجاست»، «تا آب شدم، سراب دیدم خود را/ دریا که شدم، حباب دیدم خود را/ آگاه شدم، غفلت خود را دیدم/ بیدار شدم، به خواب دیدم خود را» و ... اشاره کرد.

۵۷۵۷

کد خبر 1623800

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: برنامه تلویزیونی دورهمی مهران مدیری مولانا شعر ادبیات فارسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۸۳۸۲۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن

به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشته‌ایم و بحث کرده‌ایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیب‌های حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیت‌ها و چهره‌های مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن  فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیت‌های مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلت‌های سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.

چالشی مهم در برابر فیلم‌های تاریخی

ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلم‌های تاریخی ما معمولاً به ملغمه‌ای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل می‌شود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصه‌ای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلم‌ها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیت‌ها و مکان‌های خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلم‌ها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته می‌شود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهره‌مندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر می‌شود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگی‌شان، راه‌های نپیموده زیاد است اما حداقل می‌توانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشته‌های کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن می‌گویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن می‌گوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی می‌شناسد، جریان‌های معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن می‌کند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبهه‌ای در آنها نیست.

یک شمس تبریزی مهربان

تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) می‌توان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج می‌کند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک می‌دهد که همه چیز را در عشق و مهربانی می‌بینند، با مذهبی‌ها در جنگند و جانشان را در این راه می‌دهند و نتیجه همه مبارزه هایشان می‌شود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل می‌کند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفته‌هایی که از او باقی مانده است و نوشته‌ها و گفته‌های دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس می‌دانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیده‌اند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمی‌داشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایت‌ها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.

جلال‌الدین محمد تهرونی

برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصه‌ای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصه‌ای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش می‌کشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در می‌آورد که کارگردان و نویسنده دلشان می‌خواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق می‌کنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن می‌شود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد می‌زده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جایی‌های تاریخی و انتقال دادن گذشته‌ای دور به امروز، باعث می‌شود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!

آرش شفاعی

دیگر خبرها

  • قایدی بازهم گل زد، کلبا بازهم باخت
  • پرسپولیس بازهم اخراجی داد؛ اینبار سروش
  • تصاویری متفاوت از فیلمبرداری و مانور پهپاد تهاجمی روی سطح آب | جست و جو ، یافتن هدف و حمله را ببینید
  • ۳۰ عنوان ویژه برنامه هفته هلال احمر در استان سمنان برگزار می‌شود
  • دورهمی دانش آموزان و دبیران ۲۹ سال پیش در میبد
  • شهری عجیب با شهروندانی در یک ساختمان! (+عکس)
  • دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم/ نگاهی به فیلم مست عشق
  • کیهان باز هم از دست مولانا عبدالحمید شاکی شد
  • سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
  • ایمیل‌ها کدام ویژگی‌های شخصیتی را افشا می‌کنند؟